وضعیت بازیگر آژانس شیشهای، 26 سال بعد
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۴۲۶۴۰
اصغر نقیزاده بازیگر باسابقه فیلمها و سریالهای دفاع مقدسی ضمن اشاره به علاقهاش برای ایفای نقشهای متنوع، از «برند» شدن خود در حوزه آثار دفاعمقدسی ابراز رضایت کرد.
به گزارش تابناک، اصغر نقیزاده بازیگر باسابقه فیلمها و سریالهای دفاعمقدسی در گفتگو با مهر درباره تازهترین فعالیتهای خود توضیح داد: در حال حاضر بیکار هستم! این روزها همان حقوق بازنشستگیام از آموزش و پرورش را دریافت میکنم و روزگار میگذرانم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: جنگ که شد به میدان رفتم و کمی از بازیگری فاصله گرفتم. سال ۶۸ با فیلم «مهاجر» ابراهیم حاتمیکیا بود که بار دیگر بهصورت جدی وارد بازیگری شدم. همزمان هم فعالیت در آموزش و پرورش را هم ادامه میدادم. بهتعبیری از حوزه به آموزش و پرورش رفته و آنجا کارمند شدم، هرچند ارتباطم را با بچههای حوزه هنری را هم قطع نکردم و در عرصه ساخت فیلم با آنها همکاریهایی داشتم.
این بازیگر باسابقه با اشاره به مستند «اصغرآقا آکتور سینما» که برمبنای فعالیتهای حرفهای او ساخته شده است، گفت: با تماشای این مستند در جریان جزئیاتی از کارنامه من قرار خواهید گرفت. بعد از «مهاجر» بود که فعالیتم در سینما جدیتر شد و در فیلمهای دفاع مقدسی زیادی هم حضور داشتم. از آنجایی که من خودم در جنگ حضور داشتم و خیلی چیزها را از نزدیک دیده بودم، به همین دلیل میتوانستم نقشهای مربوط به این ژانر را خوب بازی کنم و به همین دلیل اکثر فیلمسازان در نقشهای جنگی از من استفاده کردند.
جان وین هم فقط وسترن بازی کرده است!
نقیزاده درباره علاقه خود به ایفای نقشهای متنوعتر در این سالها گفت: بله من بهعنوان یک بازیگر علاقه داشتم نقشهای متنوعتری داشته باشم اما پیشنهادی به من نشد. در ایران اگر یک نفر در یک قالب تثبیت شود، دیگر به راحتی نمیتواند از آن خارج شود. البته در سینمای جهان هم بازیگری مانند جان وین فقط وسترن بازی میکرد! همه جای دنیا هم شاید همینگونه است. (میخندد)
وی درباره نقشی که دوست داشته به او پیشنهاد شود هم عنوان کرد: خیلی به این موضوع فکر نکردهام چرا که واقعیت این است در تمام این سالها بیشتر با پیشنهاد حضور در فیلمهای جنگی مواجه بودهام. اینگونه نبوده که پیشنهادهای متنوعی داشته باشم که بگویم اگر پیش میآمد سراغ آن میرفتم. البته برخی نقشهای غیرجنگی هم در این سالها بازی کردهام اما آنگونه که باید دیده نشده است. هم نقش معلم در کارنامهام دارم و هم نقش نیروی انتظامی اما آنها خیلی دیده نشده است.
این بازیگر درباره تکرار پیشنهاد نقشهای دفاعمقدسی به خود، تأکید کرد: همین که این پیشنهادها را داشتم و در این سالها کار کردهام، راضیام. بهتر از این بود که بخواهم در این سالها کاری نمیکردم. از طرف دیگر هم این مدل پیشنهادها برای آدم عادی میشود. وقتی برای این جنس نقشها با تو تماس میگیرند، نمیتوانی بگویی من بازی نمیکنم تا نقش غیرجنگی به من پیشنهاد بدهید! اگر اینگونه باشد که بیکار میمانیم. به ناچار این پیشنهادها را قبول میکنیم. ما بازیگرانی هستیم که انتخابشوندهایم نه انتخابکننده.
وی افزود: این وضعیت هم کاملاً طبیعی است و از آن ناراحت نیستم. خداراشکر که در این سبک کار «برند» شدهام و خیلی فیلمسازان با من کار کردهاند. شاید در عرصه نقشهای غیرجنگی نمیتوانستم اینقدر موفق باشم و اینقدر پیشنهاد کار داشته باشم.
نقیزاده درباره واکنش مردم به فیلمهای دفاعمقدسی در سالهای جنگ و در سالهای پس از جنگ گفت: طبیعی است که نسلی که جنگ را از نزدیک تجربه کرده بود، بیشتر هم از فیلمهای جنگی استقبال میکرد. نسلی که حالا سالها پس از جنگ، اطلاعی از آن ایام ندارد، طبیعتاً کمتر با این فضا ارتباط برقرار میکند. مثل نسل ما که نسبت به وقایع قدیمیتر تاریخ سختتر ارتباط میگیریم. خود من در ۱۵ خرداد ۴۲ تنها ۲ سال داشتم و طبیعی است که با آن اتفاقات خیلی راحت ارتباط نگیرم.
وی افزود: من نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که نسل جدید و بچههای ما مانند ما فکر و زندگی کنند. طبیعتاً سلیقه و ذائقه نسلها تغییر میکند و هر نسل سلیقه خودش را دارد. در سینمای جهان هم شاید همچنان فیلمهایی درباره جنگهای جهانی ساخته شود اما هیچگاه این فیلمها تأثیری را که مثلاً در دهه ۵۰ میلادی میتوانستند داشته باشند، ندارند. شاید کارهای سفارشی تولید میشود اما نسل جدید آنها هم خیلی با آن روایتها ارتباط برقرار نمیکنند.
«مهاجر» را در انزلی و قرچک ورامین بازی کردیم
این بازیگر باسابقه درباره خاطرات خود از ایفای نقش در فیلمهای دفاعمقدسی در دهه ۶۰، گفت: من سابقه بازی در فیلمی را که همزمان با جنگ ساخته شده باشد نداشتم و اولین فیلمی که مقابل دوربین حاضر شدم مربوط به سال ۶۸ بود که همه عوامل آن هم حرفهای بودند. هر چند تبعات جنگ وجود داشت اما فیلمسازی کاملاً حرفهای شده بود. در آن مقطع دیگر در مناطق جنگی امکان کار وجود نداشت. فیلم «مهاجر» را ما در بندر انزلی و قرچک ورامین ضبط کردیم و کلاً برای آن فیلم به جنوب نرفتیم. بعدها هم که شهرک دفاع مقدس در اتوبان قم افتتاح شد و همه فیلمها آنجا ساخته میشد.
وی در پاسخ به اینکه آیا همچنان پیشنهاد بازی در فیلمهای جنگی را خواهد پذیرفت، بیان کرد: بله اگر پیشنهادی داشته باشم از آن استقبال میکنم اما واقعیت این است که دیگر توان جسمیام برای این نقشها کم شده است. من متولد سال ۴۰ هستم و دیگر توان قدیم خود را برای ایفای نقشهای جنگی و حضور در خاکریز را ندارم.
نقیزاده درباره واکنش مردم کوچه و خیابان در مواجهه با خود یادآور شد: جالبترین واکنش اکثر مردم این است که وقتی من را میبینند، میگویند چقدر پیر شدهای؟ تصور کنید مردم ۲۶ سال پیش من را در «آژانس شیشهای» دیدهاند که حدود ۳۶ سال داشتهام، الان که بالای ۶۰ سال دارم، وقتی مرا میبینند میگویند چقدر پیر شدهای!؟ (میخندد)
دلیل ماندگاری «آژانس شیشهای» چیست؟
بازیگر «آژانس شیشهای» درباره ماندگاری این فیلم هم گفت: مهمترین نکته این فیلم این بود که ابراهیم حاتمیکیا در آن به رابطه میان آدمها پرداخته بود. او صرفاً بهدنبال حادثهپردازی در فیلم نبود و تلاش کرد روابط آدمها را به تصویر درآورد. همه آدمها هم در این فیلم دغدغه خودشان را دارند و همین دغدغه را هم در فیلم مطرح میکند. به همین دلیل فیلم ماندگار شده است. اساساً سینمای جنگ حاتمیکیا، سینمایی مبتنیبر روابط آدمهاست.
وی درباره اقبال کمتر مخاطبان به آثار متأخر حاتمیکیا اظهار کرد: بالاخره نسلها تغییر کرده اند و نسل جدید امروز طبیعی است که خیلی با فضای آن فیلمها ارتباط برقرار نکند. نسل جدید سختتر با فیلمهای نسل ما ارتباط برقرار میکند وگرنه من حاتمیکیای امروز را همان حاتمیکیای دیروز میدانم و فکر نمیکنم تغییری کرده باشد. مثل فیلمسازان نسلهای قدیمیتر که مخاطبان امروز سختتر با آثار آنها ارتباط میگیرند. فیلمسازی که در دهه ۴۰ میدرخشیده، آثارش مربوط به همان دوران بوده است. «آژانس شیشهای» هم فیلم یک دوران خاص است.
نقیزاده درباره نقشهای خود که بیشتر مردم در کوچه و خیابان به یاد دارند هم گفت: خیلیها من را با نقشم در «از کرخه تا راین» میشناسند و برخی هم با «آژانس شیشهای». بیشتر همین نقشهایی که در فیلمهای جنگی داشتهام در حافظه مردم باقی مانده است. وقتی یک بازیگر در چنین نقشهای مثبتی تثبیت شود، کارگردانهای دیگر هم ریسک نمیکنند که بخواهند نقش منفی به او بدهند. معمولاً همه سراغ لقمه حاضر و آماده میروند. کارگردانی به من میگفت من اگر برای این نقش بخواهم بازیگر دیگری بیاورم، باید کلی در فیلم توضیح بدهم و سکانس ضبط کنم تا مخاطب بفهمد این کاراکتر در جنگ هم بوده است، اما یک دهم آن هزینه را به تو دستمزد میدهم و مخاطب تا تو را ببیند، خودش میداند جبهه هم بودهای! دیگر نیازی به هزینه اضافه هم نیست!
منبع: تابناک
کلیدواژه: قره باغ کیومرث هاشمی هفته دفاع مقدس نعمت احمدی الواح هخامنشی بازگشتی اصغر نقی زاده آژانس شیشه ای بازیگر سینما ویدیو قره باغ کیومرث هاشمی هفته دفاع مقدس نعمت احمدی الواح هخامنشی بازگشتی نقی زاده درباره بازیگر باسابقه دفاع مقدسی ارتباط برقرار آژانس شیشه ای فیلم های جنگی سال ها داشته باشم ایفای نقش حاتمی کیا نسل جدید نقش ها آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۴۲۶۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مردم گم شده در دعوای سیاسی بر سر تورم!/یک ضربه دیگر بر بار شیشه/بازی بنسلمان با کارت فلسطین
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که فلسطین محور اجلاس سازمان همکاری اسلامی، تأثیر توافق احتمالی حماس و اسرائیل بر تنشهای منطقه، کلاه بیمهای بر سر کارگران ساختمانی و بازداشت عوامل پشتیبان گروهک جیشالظلم در راسک در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
یک ضربه دیگر بر بار شیشه
مهرداد احمدی شیخانی طی یادداشتی در شماره امروز شرق نوشت: در گذشته و در مفاهیم سنتی، اداره امور جامعه به شرطی بسامان بود که یک شهر یا سرزمین دارای حاکم یا مدیر خوبی بود؛ چراکه همه چیز به یک نفر ختم میشد. بر این معنا و مبنا هم بود که ما با نصایحالملوک طرف بودیم و صاحبان رأی و نظر، برای اداره بسامان جامعه، سعی بر آن داشتند تا مواردی را به فرد صاحبفرمان «یادآوری» کنند. میگویم یادآوری و نه «گوشزد»؛ چراکه امر بر این دایر بود که حاکم، خود میداند که چه چیز به صلاح است و چه چیز به صلاح نیست؛ و مصلحان نیز فقط از جهت یادآوری آنچه ممکن بود به سببی فراموش شده باشد، نکاتی را «یادآور» میشدند؛ از همین رو است که سعدی را مصلحالدین میگویند و در مفاهیم کهن، ازآنجاکه دین و دولت یکی انگاشته میشود، سعدی جزء کسانی است که مصالح زمانه خود را میداند و «گلستان» او میشود همان «نصیحتالملوک».
اما جهان به مرور که نو میشود و گام به گام پا به عصر مدرن میگذاریم، کمکم از دوران حکمران خوب هم دور میشویم و به سبب آنکه دیگر، امور یک جامعه نمیتواند فقط از طرف یک نفر اداره شود، بهناچار و برای تمشیت امور، ساختار به وجود میآید و خواسته و ناخواسته، از حکمران به حکمرانی میرسیم. این اتفاق به اراده رخ نمیدهد؛ بلکه ناگزیر زمانه است و هم از این رو است که در این عصر نیز دیگر جایی برای مصلحالدین و نصیحتالملوکی نیست؛ چراکه حتی اگر بعضی سعی کنند که همه چیز را در ید قدرت یک نفر بدانند و چه از باب مقدربودن یک فرد یا مقصر معرفیکردن یک فرد، الزاما به نتیجه نمیرسند؛ چراکه بسیار پیش میآید که یک فرد میرود و دیگری جایگزین او میشود؛ ولی اوضاع تغییری نمیکند. پس این نشانهها دلیلی است بر همان که در عصر حاضر و جهان مدرن با پیچیدگیهای بسیاری روبهرو هستیم و این فرد نیست که حکومت میکند و حکم میراند؛ بلکه این سیستم است که حکم میکند و حکمرانی میکند. اما آیا واقعا چنین است و افراد هیچ جایی در «بسامانی» و «بیسامانی» امور ندارند؟ و آیا فقط این سیستم است که اگر به صلاح شد، امور هم راه صلاح در پیش میگیرند؟ اگر چنین است که همه چیز، فقط سیستم باشد ولاغیر، چرا در همین جهان مدرنشده و در همان جوامعی که خیلی پیشتر از ما مصلحالدینی را کنار گذشتهاند و به سیاستورزی مدرن رسیدهاند، جانشینکردن یکی به جای دیگری، همچنان مرسوم است؟ مثالی بزنم؛ از سال ۱۴۰۰ و با انتخابات شورای شهر، وضعیت اداره شهر تهران تغییر کرد و حتی از منظر بعضی کاملا زیر و رو شد که البته انصاف آن است که کاملا زیر و رو نشد؛ ولی آنچه میبینیم، نشانههایی از تخریب را با خود دارد. مثلا در شهری مانند تهران که وجود هر درخت برایش حیاتی است، شاهدیم که «فرمان بیخکنی درختان»، با بهانههایی غریب از سوی شهردار صادر میشود و حتی دستِ «ارهکنندگان» درختان چه باز و گشاده شده، چنانکه هنوز داستان تخریب پارک قیطریه در همین نوروز به پایان نرسیده، حال خبر حصارکشی در پارک لاله را میشنویم و تخریبی دیگر. این درست که آنچه در حکمرانی عصر حاضر مهم است، نه حکمران؛ بلکه ساختار حکمرانی است؛ ولی همین که طوماری با چند صد هزار امضا جمع میشود تا بلکه بتوان جلوی تخریب پارکها از طرف شهردار را گرفت، حکایت از آن دارد که افراد درون ساختار هم در حکمرانی مطلوب، اهمیت دارند. برای همین هم هست که میگوییم باید از همه ظرفیتهای ممکن برای اثرگذاری بر حکمرانی استفاده کرد و قطعا غیر از امضای آن طومارها، تلاش برای اینکه شورای شهری داشته باشیم که از درون آن شهرداری بیرون نیاید که همتش بر تخریب فضای سبز تهران باشد، هم اهمیت دارد، چه برسد به اینکه به قول «سعید حجاریان»، اگر یک ضربه دیگر بر این بار شیشه زده شود، دیگر چیزی باقی نخواهد ماند که حالا نگرانش باشیم یا نه؛ و حالا یک سال دیگر تا انتخابات ۱۴۰۴ باید تصمیم بگیریم که آیا میخواهیم برای جلوگیری از ضربه آخر بر این بار شیشه، تمام تلاشمان را بکنیم یا همچنان اعتقاد داریم که نباید از همه توانمان برای جلوگیری از پایان کار، با کمترین هزینه ممکن، استفاده کنیم؟
مردم گم شده در دعوای سیاسی بر سر تورم!
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: طی روزهای اخیر انتشار برخی آمارها در زمینه نرخ تورم محل مجادله چهرههای رسانهای و سیاسی موافق و مخالف دولت شده است. در سالهای اخیر به دلیل انتشار همزمان نرخ تورم از سوی دو منبع یعنی مرکز آمار و بانک مرکزی و تفاوتی که بین نرخ اعلام شده از سوی این دو مرکز است حرف و حدیثهایی درباره وضعیت نزولی یا صعودی نرخ تورم مطرح شده است. اجازه دهید ابتدا به این دوگانگی آماری، دلایل بروز آن و تبعات آن بپردازیم و سپس وارد مناقشه سیاسی در این باره شویم.
واقعیت این است که از سال ۱۳۱۵ هجری شمسی در ایران نرخ تورم توسط بانک ملی محاسبه شده است. از میانه سال ۱۳۳۹ با تاسیس بانک مرکزی، این وظیفه به بانک مرکزی محول شد و تاکنون بانک مرکزی این نرخ را محاسبه کرده است. از ۱۳۸۱ مرکز آمار ایران نیز وارد این عرصه شد و نرخ تورم را محاسبه کرد. بانک مرکزی معتقد است برمبنای وظیفه ذاتی خود برای مهار تورم و سیاست گذاری در این عرصه خود باید وضعیت تورم را رصد کند. علاوه بر این، چون از گذشته دور این نرخ را محاسبه کرده است، ادامه محاسبه آن برای محققانی که میخواهند روند بلندمدت تورم را بررسی کنند، ضروری است. از سوی دیگر مرکز آمار ایران هم به عنوان مرجع رسمی و اصلی آمار در کشور، محاسبه آمارها و شاخصها در بخشهای مختلف از جمله اقتصاد را وظیفه خود میداند و معتقد است که باید تورم را به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی محاسبه کند. در این میان اگرچه استدلال هر دو قابل قبول به نظر میرسد، اما برای معضل دوگانگی آماری چه میشود کرد؟!
اگر بپذیریم که با وجود هزینههای دوگانگی آماری، هر دو مرجع محاسبه و اعلام نرخ تورم به کار خود همچنان ادامه دهند، این پاسخ مطرح میشود که ملاک کدام یک از این آمارها باشد. به ویژه جایی که قوانین در مواردی نظیر تعیین دستمزد یا محاسبه ارزش روز دیون برای استفاده در محاکم حقوقی و قضایی منتظر اعلام نرخ تورم است. به ویژه این که در مواردی نظیر محاکم حقوقی، ملاک نرخ تورم بانک مرکزی است.
باز هم اگر با لحاظ این ملاحظات دوگانگی آماری را بپذیریم، لاجرم بازی سیاسی پیرامون این دوگانگی آماری توسط سیاسیون نیز گریزناپذیر، اما قابل نقد است. در حقیقت به نظر میرسد راهکار مواجهه با این دوگانگی آماری، تقبیح سوء استفاده از این دوگانگی است. جایی که به عنوان مثال به دلیل بالاتر بودن نرخ تورم بانک مرکزی، مسئولان دولتی در زمان انتقاد از تورم پایان دولت قبل به نرخ بانک مرکزی استناد میکنند و در زمان ارائه گزارش عملکرد دولت فعلی، نرخ تورم مرکز آمار را ملاک قرار میدهند. مخالفان دولت نیز به صورت برعکس از همین روش استفاده میکنند و برمبنای این که کدام نرخ بالاتر است، عملکرد دولت در موضوع تورم را با نرخ بالاتر میسنجند. این در حالی است که نرخهای محاسبه شده متفاوت لزوما بر هم برتری علمی ندارد و به دلیل تفاوتهایی در سال پایه و تفاوت در وزن دهی به کالاها و همچنین تفاوت در محل جمع آوری آمار (بانک مرکزی تورم شهری و مرکز آمار تورم مجموع شهرها و روستاها را محاسبه میکند) به نرخهای متفاوتی میرسند. صدالبته تورم از یک دهک به دهک دیگر و حتی از خانواری به خانوار دیگر متفاوت است. برای خانواری که اجاره خانه میدهد تا خانواری که چنین هزینهای ندارد و همچنین سایر تفاوتها در سبد مصرفی کالا و خدمات خانوارها، میتوان نرخ تورم متفاوتی را محاسبه کرد، اما در هر حال آن چه محاسبه میشود میانگینی از کل جامعه است.
از همه این موارد که بگذریم مشغول شدن به چنین دعوای آماری و غفلت از آن چه که در واقع از مسیر تورم به مردم تحمیل شده، دور شدن از متن جامعه و فاصله گرفتن از چالش مهم مردم است. واقعیت این است که در تورم بالای ۴۰ درصد که طی ۵ سال اخیر در اقتصاد ایران با آن مواجه بوده ایم، تفاوت چند درصدی بین نرخ مرکز آمار و بانک مرکزی برای مردم مهم نیست و اساسا دعوای این که تورم مثلا ۳۵ درصد است یا ۴۵ درصد برای مردم موضوعیتی ندارد. برای مردم افت شدید قدرت خرید و تحمیل چند سال متوالی تورم بالا مهم است و مسئله اساسی است. این که بخواهیم اثبات کنیم تورم از ۵۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده یا از ۴۰ درصد به ۵۰ درصد افزایش یافته است، در مسئله ملموس مردم تغییری ایجاد نمیکند؛ لذا این که بخواهیم در هر حال اثبات کنیم تورمی که کاهش یافته است در حال حاضر به ۳۰ درصد رسیده است، موفقیت خاصی نیست و نشان میدهد اقتصاد ایران همچنان با تورم بالاتر از میانگین چند دهه گذشته خود دست و پنجه نرم میکند و چنین وضعیتی با توجه به جبران نشدن قدرت خرید مردم، نشان دهنده موفقیت در زمینه تورم نیست.
بازی بنسلمان با کارت فلسطین
محمدرضا ستاری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان بازی بنسلمان با کارت فلسطین نوشت: در هفتهای که گذشت، همزمان با برگزاری مجمع جهانی اقتصاد در عربستان سعودی و سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه، دوباره بحث عادیسازی روابط میان ریاض و تلآویو مطرح شد. به گفته برخی مقامات و رسانههای غربی، صحبتها پیرامون این توافق عادیسازی به صورت جدی میان طرفین ادامه یافته و آمریکاییها ابراز امیدواری کردهاند که چنین توافقی بهزودی میان سعودیها و رژیمصهیونیستی برقرار شود.
این موضوع در حالی مطرح میشود که در تابستان سال گذشته نیز صحبتهایی جدی در خصوص قریبالوقوع بودن توافق میان عربستان و رژیمصهیونیستی مطرح شده بود، اما بعد از هفتم اکتبر و به واسطه جنگ غزه و تحولاتی که در منطقه صورت گرفت، بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که چنین توافقی با توجه به شرایط پیش آمده عملا از دستور کار خارج شده است. در همین رابطه سوال مهم این است که چطور در شرایط کنونی و در اوج کشتار غیرنظامیان در نوار غزه، سعودیها به عنوان داعیهدار رهبری جهان اسلام حاضر شدهاند دوباره در مورد عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی وارد مذاکره و گفتگو شوند؟
برای بررسی این مساله توجه به چند نکته حائزاهمیت است؛ نخست اینکه از سال گذشته عربستان سعودی ۳ شرط اساسی را برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی برای آمریکاییها تعیین کرده بود. شرط اول، یک توافق امنیتی جدید میان ریاض و واشنگتن بود که علاوهبر تعهد آمریکا مبنیبر حمایت از عربستان در صورت حمله کشور ثالث، سلاحهای مدرن و استراتژیک را نیز در اختیار این کشور قرار بدهد.
شرط دوم در خصوص برنامه هستهای عربستان سعودی است؛ در این میان هرچند آمریکاییها با پیشبرد و حمایت از برنامه هستهای عربستان موافقت کردهاند، اما موضوع اساسی این است که ریاض خواستار غنیسازی در خاک خود بوده و آمریکاییها با چنین موضوعی مخالفت کردهاند. به همین دلیل به عربستان پیشنهاد شده تا مدل برنامه هستهای امارات برای آنها نیز اجرا شود یعنی برای ساخت نیروگاه و فناوری هستهای، ایالات متحده وارد عمل شود، اما غنیسازی در خارج از خاک این کشور مانند امارات صورت بگیرد.
شرط سوم و مهم دیگر سعودیها برای آمریکا جهت عادیسازی روابط با اسرائیل نیز موضوع دو کشوری براساس مرزهای ۱۹۶۷ است؛ امری که با وجود تمامی شعارها و تاکیداتی که کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه در این مورد دارند، عملا باتوجه به تحولات در سرزمینهای اشغالی و ماهیتی که رژیمصهیونیستی دارد، امکانپذیر نخواهد بود چراکه شرط ابتدایی و اصلی تحقق این موضوع عقبنشینی صهیونیستها از کرانه باختری و توقف شهرکسازیهاست که بهطور قطع رژیم صهیونیستی مگر در شرایط خاص و استثنایی زیر بار آن نخواهد رفت بنابراین در شرایطی که بهنظر میرسد شرط سوم سعودیها برای عادیسازی روابط با اسرائیل جنبه ظاهری برای دستیابی به دو شرط اول دارد، برای پاسخ به این سوال که چرا بنسلمان در چنین شرایط حساسی که کلیت جامعه جهانی نسبت به کشتار و نسلکشی در نوار غزه زبان به اعتراض گشودهاند حاضر به گام برداشتن به سمت عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی شده، میتوان گفت که از یک منظر شاید سعودیها زیر بار فشارهای سنگین ایالاتمتحده ناچار به پذیرش چنین خواستهای شدهاند.
از منظر دوم، اما این احتمال وجود دارد که با توجه به پیچیدهتر شدن معادلات در منطقه و فشارهایی که آمریکا و رژیمصهیونیستی از منظر افکار عمومی بینالمللی به واسطه کشتار غیرنظامیان در غزه متحمل شدهاند، بنسلمان شرایط را برای اخذ بیشترین امتیازات ممکن از دولت بایدن فراهم دیده و به همین دلیل فارغ از تمامی جنبههایی که مرتبط با نقش این کشور در جهان اسلام میشود، با کارت فلسطین به دنبال یک توافق امنیتی جامع جدید با آمریکا و پیشبرد طرح جاهطلبانه هستهای خود است.